اردکان من

اردکان من

آرمان شهری بر مدار ایمان ، اخلاق و خرد ورزی
اردکان من

اردکان من

آرمان شهری بر مدار ایمان ، اخلاق و خرد ورزی

شاهد عینی


یک شهروند اردکانیم ، شهروندی که در عصری پاییزی ناظر مرگ دلخراش دوستی بود ، عصری که هنوز هم تکرار آن لحظات دردناک در ذهنم ، برایم کوهی از درد و رنج است.

عصر جمعه 22 آذر ساعت 10/4 عصر

 



 




در مغازه به همراه دوستان به تماشای فوتبال نشسته بودیم که ناگهان پسر مرحوم با چشمانی اشکبار برای درخواست کمک به مغازه آمد.سریع خودمان را به محل رساندیم . ما که رسیدیم ، مرحوم هنوز زنده بود و با ناله و فریادهای خود ، از ما کمک می خواست . عمق چاه خیلی زیاد بود و هیچ کدام از ما توان ورود به آن را نداشتیم .

درآن لحظات پر از دلهره و وحشت و اضطراب ، پسر مرحوم چندبار با آتش نشانی و اورژانس تماس گرفته بود و هردفعه خبر شنیده بود که در راهند اما کدام راه ...... کدام راهی که چشمانمان بر در مغازه خشک شد اما....

دراین گیر و دار ترس و دلهره ناگهان به ذهنم رسید که فاصله 200 متری مغازه مرحوم با آتش نشانی ( ایستگاه ابتدای بلوار آیت ا... خاتمی ره )را پیاده طی کنم و خودم برای آوردن کمک اقدام نمایم و دلخوش تماس و ... نباشم.

پای برهنه دویدم و خودم را به ساختمان آتش نشانی رساندم ، چند نفراز کارمندان آتش نشانی مشغول خالی کردن کپسول بودند !!!!!! و وقتی با اعتراض من رو برو شدند که چرا کمک نفرستاید گفتند : کمک در راه است !!!!

تازه سوار ماشین شدند و با هم به محل حادثه رفتیم ، 20 دقیقه ای از حادثه گذشته بود و هنوز مرحوم در ته چاه ناله می کرد. آتش نشانان آمدند اما ماشین امداد با پنج دقیقه تاخیر

نیم ساعتی گذشت تا دست به کار شدند ، لحظات به کندی و سختی می گذشت ، لحظاتی که جان یکی داشت فدای تعلل می شد و شهری را قرار بود داغدار کند .....

حادثه دلخراش وقتی غم انگیز تر شد که بعد از این همه تعلل امدادگران وقتی برای ورود به چاه آماده  شدند تازه فهمیدند که موتوربرقشون کشش برقش ضعیفه و نمی تونه کار ارسال امدادگر به ته چاه رو به خوبی انجام بده !!

در میان این همه استرس ، امدادگری که تا عمق ده متری چاه رفته بود درخواست برگشت می نمود که اکسیژن کم است و من بدون اکسیژن نمی توانم .

ازمغازه بغلی برق گرفتیم و با هزار سلام و صلوات و نذر و نیاز ، آتش نشان را به ته چاه رساندیم .او که به پایین رسید همه منتظر خبرهای خوشی از سلامتی دوستمان در ته چاه بودیم که صدای امدادگر همه را به خود آورد.

من به تنهایی نمی توانم لباس نجات را به تن حادثه دیده کنم ، یکی بیاد کمک!!!

همه مانده بودیم که چگونه یک نیروی تعلیم دیده آتش نشان باید نتواند 20 دقیقه لباس نجات را به تن یک آسیب  دیده کند.

آن غروب غم انگیز و سرد پاییزی زمانی به اوج خود رسید که بعد از گذشت یک ساعت از شروع حادثه پیکر تقریبا بی جان مرحوم از چاه بیرون آورده شد.

انگار همه فهمیدن که کار از کار گذشته است ، نگاه های سردی و غم انگیری بین همه رد و بدل شد ، دراین میان تنها پسر مرحوم بیش از همه ضربه خورد ، کسی که از اول تا به آخر کنار چاه حضور داشت اما نتوانست کاری برای نجات پدرش انجام دهد.

آری ، حسین بهشتی جان به جان آفرین تسلیم کرد و تقدیر الهی را گردن نهاد اما سوالی که نه تنها ذهن من را به عنوان یکی از شاهدان عینی این ماجرا که شاید همه اهالی شهر را به خود مشغول کرده است این است که :

امروز این حادثه برای مرحوم بهشتی اتفاق افتاد ، امافردا شاید برای من و شما اتفاق بیافتد ، فکر می کنید تا چه میزان امکانات و مسئولین شهر برای این حوادث آمادگی دارند؟

نمی خواهم همه زحمات  مسئولان خدوم و زحمت کش شهر بویژه عزیزان آتش نشانی را به زیر سوال ببرم اما آیا شهروندان اردکانی حق ندارند حتی توقع عملکرد شایسته تری از امدادگران شهرشان را داشته باشند؟

مسئولین شهر:

حادثه خبر نمی کند ، بیائیم جدی با سهل انگاری های غیر عمدی برخورد نمائیم. شاید فردا روزی خود ما نیازمند ثانیه های زودتری برای امداد باشیم.

نگذاریم بعد از مرگمان بگویند :  دیــــــــــــــــــــــــــر شد.

محمد حسین ثقفی


تذکر ضروری :


از آنجا که این نامه  فاقد هرگونه اسائه ادب و بی حرمتی به هر شخصیت حقیقی و یا حقوقی بود اردکان من نسبت به درج آن اقدام نموده است.


در ثانی عزیزان زحمت کش اتش نشانی نیز اگر نقد و انتقادی بر این نامه دارند می توانند ارسال نموده  تا به رسم قانون نشریات مجازی نسبت به درج آن اقدام صورت پذیرد.



نظرات 7 + ارسال نظر
ali azemi ardakani دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1392 ساعت 21:52

vaghean motasefam...ishan marD besiar mehraban va zahmat kesh boodan.
kheyli az shenidane khabar dargozashte ishan motaser va narahat shodam,,,
man be nobeye khodam in hadeseye nagovar ra be agha mohammad pesare marhoom va moaleme delsoozam ahamd aghaye beheshT tasliat arz mikonam,,,

miss دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1392 ساعت 22:37

...

سید سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:29

سلام الان که بیشتر اعضای شورای جدید تمام هم و غمشون رو گذاشتند که خودشون را بیشتر به مردم نشون بدن و اگه کمی نکته بین باشی متوجه مشی که بیشتر جاهایی میرن که در دید است
از این جالب تر که اینه که یکی از اعضا هم در جواب یک شهروند گفته بود که هیچ کوتاهی از آتش نشانی صورت نگرفته..... معنی هیچ کوتاهی هم فهمیدیم

علی سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:29

از زمان انتخاب شهردار جدید فاتحه شهر خوانده شده الان هم که انتخاب معاون شهرداری جنجالی برای خودش شده .

رز آبی سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:52

شنیدن این حادثه خیلی خیلی دلخراش بود.تسلیت به بازماندگان خانواده های مرحوم بهشتی و برزگری .

مردم اردکان به نشانه ی اعتراض و شکایت بهتر بود همه میرفتن جلوی آتش نشانی تجمع میکردن تا حداقل انعکاس خبری این قضیه در رسانه ها باعث عملکرد صحیح تری از جانب امدادگران آتش نشانی بشه یا اگر کوتاهی این بندگان خدا به علت کمبود و کاستی در تجهیزات بوده ،لا اقل به گوش مسئولین مربوطه برسه .

سیدرضا سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1392 ساعت 22:42

با عرض تسلیت خدمت خانواده محترم بهشتی بویژه احمد و سعید عزیز .متاسفانه با سهل انگاری و بی تجربگی امداد گران جان یک انسان از دست رفت و خانواده ای بی سرپرست شد . ومهمتر از همه ضربه روحی که فرزند آن عزیز تا آخر عمر با خود به همراه خواهد داشت.

nafas شنبه 7 دی‌ماه سال 1392 ساعت 01:40

حیف.... حیف.....حیف......
از این حادثه قلب اردکان ب درد آمد.
حسین آقاى عزیز ک از بین ما رفتن.
ولى مسئولین باید بدون جانب دارى نا حق و دور از انصاف ب فکر چاره اى باشند ک ما امثال حسین بهشتى ها رو با سهل انگارى از دست ندهیم .
این اتفاق افتاد و با همه تلخی اش در ذهن و زندگى ما ماندگار شد چ کسى جواب گو خواهد بود.................... ؟؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد