اردکان من

اردکان من

آرمان شهری بر مدار ایمان ، اخلاق و خرد ورزی
اردکان من

اردکان من

آرمان شهری بر مدار ایمان ، اخلاق و خرد ورزی

حرمت امام زاده

ساوه را خیلی ها به انارش می شناسند اما این روزها اگر سری در فضای مجازی داشته باشید ، بی آنکه سری به ساوه حقیقی بزنید ، بیش از انارش امام جمعه اش ، شهره خاص و عام است. خطبه ای خوانده است به زعم خویش غرا و زمین و زمان را به هم دوخته است. 


حقیر هیچ شناختی از حجت الاسلام حسینی نداشته و در مقام علم و عمل هرگز نمی توانم ، مسند قضاوتی برای ایشان باشم اما به عنوان یک شهروند در باب سخنان ایشان از تریبون نمازجمعه ساوه خواستم نکاتی معروض ایشان دارم ، خدا را چه دیدی شاید همین نسیم فضای مجازی ، این نوشتار را روزی به دست ایشان یا امثال ایشان رساند.

امام جمعه محترم ساوه :

وقتی  تقریبا نکات مهم خطبه حضرتعالی را خواندم خوشحال شدم که در بسیاری از نظرات و مفاهیمی که مطرح کرده بودید با شما هم عقیده ام ( خطبه معروف ساوه ) . شما درد دین و انقلاب و نظام و ... دارید ، اتفاقا نه من که دراین کشور خیلی ها دارند ، البته خیلی هایی  که نه شما ونه همفکرا ن شما حتی آنان را به عنوان یک شهروند ساده قبول ندارند و چون مخالف افکار شما و امثالهم هستند ، هرگونه برچسبی را تحمل می کنند.


اما به گمانم درد دین داشتن به تنهایی لازم است اما کافی نیست و سلیقه داشتن هم شرط لازم و هم کافی خطبه خواندن است. مگر این دردهایی که حضرتعالی مطرح فرموده اید در سطحی جامع تر و بالاتر ، مقام معظم رهبری ندارند؟؟ اما میان ادبیات شما و ادبیات معظم له به گمانم مصداق این بیت است که :  میان ماه من تا ماه گردون.......... تفاوت از زمین تا آسمان است.


یک بار دیگر این جملات که ظاهرا از حضرتعالی صادر گشته است را برانداز کنید :نماد شال سفید مانند نماد سبز و بنفش جریان فتنه و مانند پرچم روسپیگیری بر درخانه های روسپی های دوران جاهلیت است.



به گمانم در این خصوص یا به مغالطه استقراء ناقص دچار شده ایدیا در بند بی اعتبار تمثیل خودرا گرفتار کرده اید  ویا درسیره شناسی کم مطالعه شده اید. چون فرموده اید درعصر جاهلیت رنگ ها نماد روسپی گری بوده اند اما حداقل حقیر در هیچ روایت و سیره مکتوب و معتبری از پیامبر رحمت ، اشاره ای در هیچ خطبه ای از ایشان در این خصوص ندیده ام.


امام جمعه محترم : 

از قدیم گفته اند ، بفرما و بنشین و بتمرگ یک معنا دارد اما این کجا و آن کجا. شما که ادعای پوشیدن لباس پیامبر عظیم الشان را دارید و در منبری خطابه می کنید که علمای قومتان گفته اند ، منبر و محراب رسول الله است ، به گمانم کمی باید در کاربرد واژه ها دقت بیشتری فرمائید. 


بی شک شما بیش ازحقیر بر انواع دلالتهای لفظ بر معنی مخصوصا دلالت التزام اشراف دارید. پس لطف کرده و همه دغدغه های دینی خود را در قالب الفاظی متین بیان کنید تا موجب رنجش کسی نشوید. 


شاید همان جمعه ای که بر خطابه خود می راندید ، کسانی بودند که نمازشان را به حضرتعالی اقامه کردند درحالیکه دست بندهای سبز و بنفش بر دست و شال های سفید بر سر داشتند. 



و این چند سطر را نیز خواهشا به عنوان هدیه حقیر قرائت نمائید.

خداوند در قرآن به پیامبر دستور داده است که با موعظه حسنه مردم را به خدا دعوت کند: ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ (نحل: 125). به حجت و یقینى که مفید ظن و گمان، و ثمره اش اقناع باشد، موعظه حسنه مى گویند، و اگر هدف، ارائه دلیل براى الزام خصم باشد، به آن جدل مى گویند (سمیح دغیم، 2001، ص 801). طبرسى مى نویسد: موعظه نیکو، تشویق مردم به ترک زشتى ها و انجام کارهاى پسندیده است. واعظ با سخن نیکو، دل هاى مردم را نرم کرده و بذر خشوع و خضوع را در دل هاى مردم مى افشاند (طبرسى، 1360، ج 6، ص 6055). برخلاف روش حکمت که از بعد عقلى و ادراکى با مردم سخن مى گویند، در موعظه و اندرز، بیشتر بر جنبه عاطفى تأکید مى شود که با تحریک احساسات و عواطف دینى و انسانى مى توان انسان ها را به طرف حق دعوت کرد. ازاین رو، روش مناسبى براى تربیت دینى و رشد فضایل اخلاقى و دعوت به خداست.


.