دیشب فرصتی دست داد تا به تماشای نمایش طنز " اوسعلی به دانشگاه می رود "" . بنشینم. هرچند ضعف هایی همچون عدم کنترل سالن ، ضعف سیستم صوتی و نرسیدن صدای بازیگرا ن به انتهای سالن خود نمایی می کرد ، اما از همه اینها به کنار ، به نظرم آمد تا چند خطی را در خصوص محتوای این نمایشنامه به رشته تحریر درآورم. ( البته این نوشتار ، نافی تقدیر از زحمات دوست خوبم جناب آقای هاتفی در عصر خشکسالی تئاتر طنز در شهرمان نمی شود، دست او و همه همکارانش در عرصه تئاتر شهر ، مریزاد )
شاید ساده ترین تعریف طنز اینگونه باشد : آنچه وقتی میشنوی ، خنده می کنی ، وقتی فکرش می کنی گریه می کنی
حکایت این تعریف از طنز ، حکایت دقیق نمایشنامه طنز اوسعلی به دانشگاه می رود ، می باشد. شاید در برخی صحنه های تماشاگر لبی را به خنده واکند ؛ اما وقتی با تامل به آنگه نمایشنامه دنبال می کند ، نگاه کنیم با سوالات و ابهامات بیشماری رو برو هستیم .
1- آیا واقعا دانشگاه های کشورمان این همه به ابتذال کشیده شده است ؟
2- ترویج برخی ناهنجاری های اخلاقی بسیار ساده و از قبح شکی های معمولی در میان مردم شروع می شود ، آیا واقعا دانشجویان مراکز آموزش عالی اینگونه حرمت استاد را نگه می دارند ؟
3- سطح نقش زنان در نمایش بسیارپایین بود. آیا واقعا دختران ما در دانشگاه ها اینگونه تشنه دیدار ، هم کلامی و ازدواج با پیرمردان 70 ساله هستند ؟
4- به گمانم با برخی مقدسات دینی مخصوصا ذکر شریف صلوات ، می شد رفتار بهتری را در تئاتر انجام داد.
5- یادمان نرود که هنگام پخش تئاتر در سالن ، مخاطبان مختلفی وجود دارند ، ترویج برخی رفتارها نظیر ترک موتور نشاندن مردی به جای زنی و بغل کردن و بوسیدن آن مرد خواهی ، نخواهی تداعی رفتارهایی را به دنبال دارد که شاید برای مخاطبین کوچک سالن چندان مناسب نباشد.
6- هرچه دقت کردم ، محتوای نمایش را طنز نیافتم و اگر اجرای خوب بازیگران و گویش محلی نبود ، شاید گذاشتن نام ظنز براین نمایشنامه ، اغراقی بیش نبود.
7- و سوال آخر اینکه اگر واقعا وضع دانشگاه های ما اینگونه است ، از همین امروز به فکر ساختن دانشگاهی باشیم که به فرموده امام راحل (ره) باید دانشگاه ، کارخانه آدم سازی باشد.
توفیق همه عوامل اجرایی این تئاتر را خاصه کارگردان محترمش را از درگاه خداوند منان خواهانم
.