هوالباقی
مرگ برای همه یکسان است ، اما مرگ همه برای ما یکسان نیست.
سقراط را گفتند چرا از مرگ هراسی نداری ، گفت از چیزی که نمیدانم ،هراسی به دل راه نمی دهم.وبه راستی ما چه میدانیم که حقیقت مرگ چیست .
این روزها روزهای سختی بر باورمان میگذرد ، زیرا هنوز باورمان نمیشود که آرام مردی از میان ما رخت بربسته است که حداقل به پاس حق معلمی که بر گردن حقیر داشت ، فرض است برای روزهای خوبش در آن سرا ، آرزوی خوشبختی نمایم.مردی که عمری را به جانبازی گذراند ، بی آنکه کسی بداند .انگار همین دیروز بود..... سال ۱۳۶۳....مدرسه راهنمایی سعدی....آخرین کلاس .....انتهای سالن....دست چپ... کلاس سوم راهنمایی
وحضور معلمی جوان .....
آنکس که عمری را به دانش سپری کرد ، به دفعات به جبهه رفت ، جانباز شد اما هرگز جانبازی اش را به رخ کسی نکشید ، بی شک امروز در آن سرا نیز به آرامش ، خواهد زیست و بازماندگانش فراموش نمی کنند که چه نیک مردی را به امانت ، به دست خاک سپرده اند.
روحش همیشه سبز
.