وَ اِذْ واعَدْنا مُوسی أربَعینَ لَیْلَهً ثُمَّ اتَّخَذْتُمْ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ و اَنْتُمْ ظالِمُونَ.() و واعَدْنا مُوسی ثَلثینَ لَیْلَهً و اَتْمَمْنها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ اَرْبَعینَ لَیْلَهً …
و اینک در اتمام میقاتی دیگر ، چله ای پر از شورحسینی فرا رسیده است. اربعینی به نام حسین ، به یاد حسین و صد البته تنها و تنها برای حسین.
و کیست که نداند تو تنها امامی هستی که اربعین داری و تنها امامی هستی که برای اربعینت پیاده رفتن را به ثواب نام برده اند. چرا؟؟ و چرایی این دو پرسش بی شک ریشه در فلسفه بودنت دارد. بودنی که از ورای هزار سال هنور ، زنده سال 61 هجری است و به همان طراوت هستی بخش ، به جهان جوشش ارزانی می کند.
تو حسینی ، امام همه ، چه قافله های پای در راه ، چه از قافله ها جامانده ، تو امامی ، خط نشان برای گم نشدن ، ره بری برای راه بردن به مقصود.
تو حسینی ، نماد "" بودن "" سمبل "" ماندن "" و تبلور "" خدا "" در پیکره خاکی یک انسان . که اگر نبود اینهمه قداست و ارزش و مقامت ، تو را خون خدا نه می خواندند و نه خدا برایت به خون خواهی برمی خاست.
آری ، اربعینی دیگر جوانه زد. بر پیکره قیامی سراسر قداست . بر شاخسار اصلاح امتی که در طول تاریخ ، موج سیاه جاهلیت آنان را اسیر خود کرده ست.
آری ، تو را این روزها گام به گام و قدم به قدم باید پویید. شاید فلسفه اربعین پیاده تو این باشد. رسیدن به امام را قدم به قدم تجربه کنیم.
نمی دانم ، بی شک آن قدر بزرگی که هرگز کلمات توان یارای همراهی با تو را ندارد. اما بر این باورم که تو زنده ای و کوثر وجودت ، فرو نخواهد نشست .
.