.
قلم را سر "" می کُــــــنند یا می کَــــــنند ؟؟
.
چهاردهم تیرماه را "" روز قلم"" نامگذاری کرده اند . روزی میمون و فرخنده البته بشرط و شروطها :
1- قلم فی نفسه قداستی ندارد و آنگاه که در قرآن مورد خطاب الهی قرار گرفته است بسیار دلنشین با پسوند "" وما یسطرون "" مقید به شرافت شده است.
آری
به آنچه می نویسد نه هر قلمی . پس سنگینی رسالت از جایی شروع می شود که "" وما یسطرون "" بار مهم رسالت نویسنده را سنگین و سنگین ترمی نماید.
2- به قول فلاسفه و عقلا ، شرافت هرعلمی به موضوع آن است و بی شک شرافت قلم به آنچه می نویسد. گاهی قلمی جانی را می بخشد و گاهی میگیرد. گاهی هدایت آفرین است گاهی ضلالت. گاهی فرح بخش و گاهی حزن آور ....
3- این روزها "" نوشتن "" کمترمشتری دارد ، به گمانم به چند دلیل الف: نوشتن هزینه دارد ب: نوشتن هنر می خواهد ج: نوشتن دلیل می خواهد و...
و جالب اینکه به گمانم این روزها "" خواندن "" هم کالایی کم بها شده است . و صدالبته برخی می نویسند تا فتنه ای برپا کنند ، برخی می نویسند تا کجی را راست نمایند ،برخی می نویسند تا نقدی منصفانه د اشته باشند ، برخی می نویسند تا کسی را بکوبند و قس علی هذا
4- این روزها "" از چه نوشتن "" به گمانم بد دغدغه است . آدمی می ترسد بنویسد ، می ترسد به گوشه قبای فلان بن فلان برخورد و نانی آجر شود .
یا نقد منصفانه تو را تیر زهرآگینی ببینند که برای نابودی طرف از چله قلم رها نمود ه ای
یا ترس از سست شدن پایه های ریاست و مدیریت برخی ، تو را به ترس از نوشتن رهنمون می سازد.
اما همه اینها به کنار، نویسندگی بهایی دارد ، گاهی قهر است ، گاه خشم و گاه غضب و گاه ..... مهم این است که:
الف: حرمتی هتک نشود
ب: ازمدار خرد و اخلاق دور نشود
ج: تقوا پیشه باشیم
د: از بیان حق نهراسیم هرچند: "" ولو علی انفسکم "" باشد.
آقا دیشو سالن بودی یا نه این چه وضعیه توپ زیر پا گیر مکرد،، داوراخوب نبودن یکی تلش پیش بود یکی دسش دراز تر پاش بود، پزشک نداش،تور دروازه 100 سولاخ داشت. اوضاعی بود امسال بدتر پارساله
کاش قلمها جان داشتند و موقعی که مجبورشان میکردند به نوشتن پلیدیها و زشتیها جوهرشان بند می آمد.