در مسیر توسعه پایدار ( بخش اول )
اگر نهایت ثمره وفعالیت یک شهررا: خدماتی ، صنعتی ویا کشاورزی بودن بدانیم ، بی شک این روزها تنها به صنعتی بودن اردکان می توان اندیشید .
زیرساخت های مناسب، وجود شبکه ارتباطی بویژه شبکه ریلی ، وجود منابع زیر زمینی غنی ، دسترسی آسان و .... شاید از مهمترین دلایلی بوده است که در دو دهه گذشته ، اردکان را برای جذب سرمایه گذاری رنگ و لعاب بخشیده است.
اما این سرمایه گذاری و صنعتی شدن حکایت خربزه خوردنی است که بی شک لرزهایی را نیز به دنبال دارد. لرزهایی که در بخش فرهنگ جامعه بیشتر نمود یافته است. و این شاید همان معنای توسعه نامتوازنی باشد که این روزها نقل همه محافل است.
اکنون تکلیف چیست ؟ اکنون که حجم سرمایه گذاری از هزارها میلیاردهم فراتر رفته است ، تکلیف چیست ؟ شاید چند گزینه در بادی امر ذهن هر شهروندی رابه خود مشغول ساخته باشد:
الف: تعطیلی تمام کارخانه های صنعتی
ب: پذیرش همه عواقب صنعتی شدن
و ج : که می تواند نگاهی معتدل تر به این قضیه داشته باشد . نه حذف کامل و نه انفعال کامل در خصوص پس لرزهای صنعتی شدن .
ادامه دارد.....
می توانید زیرساختهای مناسب را برشمارید؟
ما ایرانی ها عادت کردیم به افراط و تفریط انگار که اصلا" به ما نیامده منطقی فکر کنیم ما افتخار می کنیم که مسلمانیم اما هیچگاه به دستوراتش عمل نمیکنیم حق الناس را فقط قبول داریم وفکر میکنیم اگر کسی حق مارا خورد حق الناس شده خودمان اگر حق کسی خوردیم مشکل ندارددر اسلام توصیه به درخت کاری شده اما در این چند ساله هزاران درخت در اردکان قطع وخشک شدوجایش تیر اهن و بتن وآجر سبز شد آری وآب کشاورزی را دادیم به کارخانجات بی آنکه یک درخت یا منطقه سبز یا باغات جدیدی احداث شود با ساخت کارخانجات وسرمست شدن عده ای از اینکه اشتقال ایجاد می شود پای مهاجرت به اردکان باز شد مهاجران هرچقدر بافرهنگ باشند امابافرهنگ اردکان بی گانه اولین تقابل فرهنگی بعد به دلیل تعلق نداشتن به این شهر این شهر را خانه خود نمی دانند وبدلیل نداشتن دل مشغولی های یک اردکانی بیشتر درمراکز تفریحی و خرید تردد دارند همه این مسائل باعث میشود فرهنگ اردکان دستخوش تعغیراتی شود وهمچنین پایان یافتن فضا های سبز و وجود کارخانجات فولاد وکاشی وخشکی کویر نمایان شود و آدمهای چنین محیطی خشن تر خواهند بود وهر روز شاهد دور شدن از حس همدردی و انسانیت باشیم