گزارشی از تنها شغلی که .....
انتخاب شغل ، شاید مهمترین بخش زندگی هر انسانی باشد. برخی از روی عشق و علاقه وبرخی تنها بر اساس جبر زمانه ، شغلی رابرای کسب رزق حلال انتخاب می کنند.
برخی با جماعت زنده سر وکله می زنند و برخی مردگان خموش را برای خدمت به خلق ا... بر گزیده اند
عکس و گزارش در ادامه مطلب
.
. برخی استرس زیاد را درکنار شغلشان پذیرفته اند و برخی دیگر ریلکس و راحت هر روز صبح کرکره مغازه خود را بالا می کنند و ...
آری:
کمتر کسی است که در اردکان حسن کوری را نشناسد ، مرد شریفی که با شغلی متفاوت ، در روزهای سخت مصیبت و عزا زحمت کاستن بخشی از آلام روحی صاحبان عزا را بر دوش می کشد.
در صبحی سرد و زمستانی وصد البته با قرار قبلی ، فرصتی دست داد تا درگپی دوستانه در محل کارش برای اولین بار در اردکان ، شهروندان را از نزدیک با حرفهای گفته و ناگفته اش آشنا سازیم.
امید که این گزارش اجتماعی مورد نظر و توجه همشهریان عزیز قرار گیرد.
بیوگرافی:
حسن کوری اردکانی فرزند محمد رضا / کارمند شهرداری و 18 سال سابقه کاردر امور کفن و دفن و راننده نعش کش
دفتر کاری که کاغذ دیواریش عکس و اطلاعیه فوت مرحومین است....
بهشت شهداء:
حسن تاریخچه بهشت شهداء را به حدود دهه سی بر می گرداند و معتقد است شاید بیش از 20000 نفر در این محل دفن شده اند.
سرزمینی که میزبان قریب به 400 شهید گلگلون کفن است و قریب به 500 نفر از افاغنه نیز در گوشه ای آرمیده اند .جالب است بدانید که به گفته مسئول امور کفن و دفن شهر، هیچ غیر مسلمان و فرد خارجی دیگری در بهشت دفن نشده است.
دو نسل متفاوت .... حس کوری و حسین پیری که سی سال به شغل قبر کنی در مزار دیلم مشغول بوده است.
وقتی از او پیرامون بحث آرامستان جدید سوال کردم گفت به نظرم چون تقریبا برای حدود یک دهه دیگر بهشت شهدا محل دفن دارد مخصوصا با احداث قبور چند طبقه ، بحث انتقال آرامستان منتفی باشد.
حسن غسال های زن و مرد فعلی شهر را هفتادری معرفی کرد که برای تغسیل اموات این مسیر را طی کرده و به اردکان می آیند.
خاطرات :
کوری عزیز خاطرات زیادی از شغلش داشت ، تلخ و حتی شیرین ، ترسناک و معمولی اما چون به اصرار خودش من از نوشتن خاطرات معذورم ؛ عذر خواهی می کنم !!!
مقبره الشهداء اردکان
درخواست ها:
هرچند ساختمان تقریبا قدیمی غسالخانه در حال بهسازی بود اما حسن آقا از وضعیت نه چندان مساعد دفتر کارش راضی نبود. او نیز مثل من امیدوار بود در کنار این بهسازی دستی هم به سر و گوش دفتر کارش بکشند.
افزایش امکانات رفاهی آرامستان و توجه بیشتر به وضعیت حقوقی و اضافه کاری از دیگر درخواست های حسن آقا بود.
صندلی داغ:
درپایان این گفگتوی تقریبا یکساعته به سبک صندلی داغ از او خواستم در برابر شنیدن این کلمات اولین چیزی که به ذهنش می رسد برایم بگوید. شاید این کلمات معانی دیگری برای ما داشته باشند!!
مرگ: سهم همه
تابوت : آرزوی مرگ
کفن : لباس آخرت
شب اول قبر: خدا به فریاد همه برسد
توبه : هرلحظه باید انجام داد
زندگی : شیرین باشد
بزرگترین عبرت: دل نبستن به دنیا
بزرگترین آرزو : درحال مریضی و سختی نمیرم
دیداروگرفتن عکس های اداری و یادگاریمان ، در حالی به پایان رسید که به قول جمله پشت آمبولانس نعش کشش هنوز در کف اون جمله مانده ام
چقدر برای این روز آما ده ایم.
حسین پیری ، قبر کن قدیمی و یک دنیا حرف نگفته
قبر های دوسه طبقه ای که به ظرفیت آرامستان فعلی افزوده ا ست.
نمایی از بهشت شهداء اردکان
مقبره مرحوم آیت الله خاتمی ره
...
خوشا پر کشیدن...خوشا رهایی...خوشا اگر نه رها زیستن،حداقل مردن به رهایی...
سلام
ایده ی بسیار خوبی بود و باید تشکر نمود اما از نحوه انتشارش نمی دانم چرا به این سبک منتشر شد؟
سلام
انشا... قسمت نشه با حسن اقا قرار بزاری تا باهم بیاین مزارو میت رو بزارین توی تابوت و بعدم توی امبولانس. عجیب ب غربت میت میرسین، درست زمانی ک همه تو خونه اون مرحوم هستن و شاید حتی سر سفره، اون مرحوم تنها در غسل خونه، البته جسمش
...
سلام آقای عابدی
انتظار میرفت که گزارش ، کامل تر از این نوشته باشد .
سلام
دست مریزاد. بسیار خوب و زیبا و خواندنی بود.
عن قریب است که از ما اثری باقی نیست
شیشه بشکسته و می ریخته و ساقی نیست
سلام عابدی جان
نکته اول اینکه خداییش سایت جالبی داری
نکته دوم اینکه خداوکیلی ، تاکی باید شاهد فعالیت و حکمرانی مدیران چندین و چندساله شبکه بهداشت و درمان شهرمان باشیم ؟ اگر این عزیزان از جان عزیزتر را بخصوص سردکترشهرمان را نخواسته باشیم ، باید کی را ببینیم ؟ چندی پیش نزدیک بود بر اثر کوتاهی و قصور در انجام وظیفه از سوی پرسنل خیلی خدوم اورژانس و بخش جراحی بیمارستان ضیایی جانم را از دست بدهم ! اصلاً چرا اپراتور اورژانس که قانوناً بایستی پزشک در حد عمومی و یا حداقل پرستار آشنا به موارد فوریتی باشد تا رسیدن اتومبیل مرگشان ، اقدامات اولیه درمانی را بصورت تلفنی به بستگان بیمار ارائه نمی دهد ؟ مرتب می گویند اورژانس در راه است !؟ کدام راه معلوم نیست . شاید سینه قبرستان و دخول در سردخانه مزار دیلم ! خدا را شکر خودت داری مواردش را می بینی و دیگر نیازی به گفتن من نیست .
نکته سوم ، دست مریزاد جانانه به اعضای محترم شورای شهر بابت این همه فعالیت خستگی ناپذیرشان ! بابا دستخوش ! الوعده وفا . یادشان نرود که : کی بودند و کی شدند !
نکته چهارم قول خودون ، این گفا پره و گفتنش هم بی فایده .
سلام آقای عابدی
گزارش بسیار زیبا و جذابی بود.لذت بردم هم از متن گزارش و هم از عکسها... خدا قوت...
آقا مرتضی عزیز
یک پیشنهاد دارم اینکه از آقای مولایی پیر مرد بالای 80 سال اردکانی که اکثر شبها(این شبهای سرد زمستان را نمیدانم) در میدان خاتمی به تنهایی ورزش میکند،گزارش تهیه کنید.